این شعر
در همین سطر اول مرد
و سکوت دوباره به اتاقم نشت کرد
یکبار دیگر آمدی
رفتی
بلایی در کمین من نشست
و همسایه با صدای درد به خواب رفت
دردش را خوب میفهمم
پیراهن هر دوی ما را باد پوشید و برد
دویدیم بی هدف
از بغض های اتاق عبور کردیم
و اشک های طبیعت ریخت
وقتی مشت هایمان را در جیب پنهان کردیم
نظرات شما عزیزان: